گوش کن بابام جان!
محقق ها با بررسی بازیکنهایی که به توضیح بازی گوش میدن، تا به حال سه گونه کلی رو تشخیص دادن: اول اونایی که بی آزارن و در رویاهای خودشون به سر میبرن و حداقل ساکتن. دوم اوناییَن که وسط هر جمله شما یه نکته اضافه میکنن یا یه ماجرای جالب از زندگیشون یادشون میاد که تعریف کنن. ولی بدترین گروه، گروه سوم هستن: اونایی که به نظر میاد همینجان، نشون میدن که دارن توجه میکنن، مرتب سرشون رو به علامت تایید تکون میدن و میگن “اوهوم، اوهوم”، ولی در حقیقت مغزشون رو روی حالت اتوماتیک قرار دادن. اینا اونایی هستن که به صورت تضمینی از همه کمتر توضیحات رو میفهمن و درباره هر قانونی حداقل سه بار دیگه سوال میکنن: یه بار دو دقیقه بعد از شروع بازی، یه بار دیگه هفت و نیم دقیقه بعد از شروع بازی، و یه بار دیگه هم بیست و یک دقیقه بعد از شروع بازی.
خیلی از افرادی که برای بازی کردن جمع میشن، به وضوح قادر به گوش کردن نیستن. عدم توانایی گوش کردن فقط مربوط به بازی کردن نمیشه، بلکه تو زندگی روزمره هم به چشم میخوره. بنا به گزارش شاهدان عینی، بعد از اساتید دانشگاه، معلمهای کودکستان، و سیاستمداران، توضیح دهندگان بازیها قربانی های جدید این افراد هستن. به علاوه این مشکل به گوش نکردن صحبت ها محدود نمیشه. خیلی از مردم به نظر میرسه ترجیح میدن دنیای اطرافشون رو خاموش کنند. همراه همیشگیشون در مسافرت، دوچرخه سواری، زمان عوض کردن کهنه بچه، و حتی زمان پیاده روی تو جنگل و کوه، یک هدفون کوچیک توی گوششونه. البته زندگی خیلی سخته و صدای طبیعت و جنگل هم خیلی خسته کننده است. صدای باد توی شاخه ها، صدای جوشیدن چشمه، پرنده هایی که میخونن، برگایی که زیر پا خش خش میکنند ، همه اینا رو تا به حال هزار بار شنیدیم، پس همون بهتر که به mp3 player مون گوش کنیم.
با این حال اگه گوش کنید، معمولن چیزی یاد میگیرید. مثلن قانون بازی ای که قراره همین الان بازیش کنید. از همه عجیب تر اینه که اونایی که گوش نمیکنن، معمولن بعد از برخورد با عواقبش، احساس قربانی بودن میکنن. و چون معمولن توانایی ارسالشون بهتر از دریافتشونه، به کمک قدرت ارتباط فوق العادشون، میتونن بقیه رو هم قانع کنن که قربانی هستن. تاریخ نشون داده که اونایی که خوش زبونتر هستن، حتی اگه حرف حساب نزنن، بیشتر از گوش کنندگان ساکت و آروم مورد تحسین و تمجید قرار میگیرن. این گوش کنندگان آروم ، فقط اگه حیوون خانگی یا گلدون گل باشن تحسین میشن.
با این حال اونایی که بهتر گوش میکنن حتی در بازی هم معمولن موفق ترن. کسایی که خوب گوش میکنن معمولن درک بهتری هم از نکات ضعف و قدرت خودشون دارن. درسته که خلاقیت عامل مهمی در موفقیته، ولی اونایی که اونقدر سر خودشون معطلن که فکر میکنن احتیاجی به گوش کردن ندارن آخرش همه چیز رو داغون میکنن. این افراد در زمان بازی توضیح دهنده رو دیوونه میکنن، در زمان رانندگی مرتب میرن تو خیابونای پرترافیک، توی جمعها زحمت تمام افراد گروه رو به هدر میدن، تو دادگاه آدمای بیگناه رو به مرگ محکوم میکنن، و وقت پیاده روی تو جنگل به خاطر ضربه سقوط یه شاخه درخت هلاک میشن.
پس دوستان همبازی من،میبینید که همه چیز از همین جا شروع میشه. به همین خاطر لطفن دفعه بعد یه مقدار با دقت بیشتری به صحبت های کسی که بازی رو توضیح میده گوش کنید.
(ترجمه از مقاله Please Listen، شماره 2 سال 2013 مجله spielbox )
سلام. خسته نباشین.. وبلاگتون واقعا عالیه!!! عالی یعنی خیلی عالی… تا حالا بازی های نسبتا زیادی رو به خاطر وبلاگ شما ساختم یا بازی کردم و ازشون لذت بردم. ممنونم ازتون و از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت میکنم.
چقدر دردناک! چیزی که من بعد از توضیحات بسیار بازی برای دیگران یاد گرفتم. تمام توجهم رو میذارم روی همون فرد خاموش و فقط اون رو قانع می کنم و کل بازی رو هم اصلا توضیح نمی دم به جاش سوالاتشون رو جواب می دم. البته این در صورتی جواب می ده که در لحظه خودم در گیر بازی نباشم. چون بقول شما در صورتی که بازی رو ببرم اونوقت به این محکوم می شم که خوب توضیح ندادی. از طرف دیگه حتما نوبت اول رو به کسی می دم که کمتر از همه گوش داده.
آره، توضیح دادن بازی هم برای خودش دنیایی داره و مشکلاتی که برای اونایی که از خارج نگاه میکنن اصلن به چشم نمیاد.